یا شما رو یاد کسی میندازه؟ طبقه ی دوم برگه ها را گذاشته بود. جوابی از سمت سایت همسر یابی جدید نشنید. از پشت سر مثل نیما بود. تنها فرقشان این بود که نیما خوش هیکل تر بود؛ اما حسن آقا هیکل لاغری داشت. می دونم نمی خواین چیزی بگین و به من اعتماد ندارین؛ ولی تا کی می خواین سکوت کنین؟ بازهم حرف سایت همسر یابی جدید را نشنیده گرفت.
چند سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر برداشت. صندلی را عقب کشید و نیم نگاهی به سایت همسریابی جدید هلو انداخت. روی دفترچه نوشت: درچه حد بلدین؟ سایت همسریابی جدید گل من به پشتی صندلی تکیه دادکه قرچ قرچی کرد. تقریبا هیچی! فقط در حد یک آدمک و خونه! برای سایت همسریابی جدید هلو نوشت. بکش! هرچی بلدی بکش!
خط سایت همسر یابی جدید خیلی خوب بود.
حتی با خودکار هم معلوم بود.
سعی کرد بعدا از سایت همسریابی جدید ایران بپرسد.
بی توجه به سایت همسریابی جدید گل من که به چهره اش خیره شده بود برگه ی آچار را با مداد B6به سمتش گرفت. سعی کرد بعدا از سایت همسریابی جدید ایران بپرسد. می دانست با دیدن نقاشی سایت همسریابی جدید ایران خنده اش می گیرد. لبخند خجالت زده ای زد و مشغول کشیدن نقاشی کودکی اش شد. سایت همسر یابی جدید بدون توجه به سایت همسریابی جدید هلو نی اش را درون جوهر فرو برد ماهرانه جمله ای را روی کاغذ نوشت. امروز بدترین روز برای سایت همسریابی جدید گل من بود. سعی می کرد بخندد؛ اما تمام فکر و ذکرش پیش حرف های فواد بود. کلید را داخل در انداخت و وارد آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل شد. از سال قبل کسی وارد خانه نشده بود.
چون خاک دو عالم روی ملحفه های سفید رنگ که روی مبل ها قرار داشت نشسته بود. اطراف را از نظر گذراند. یک هال و پذیرایی بزرگ که یک دست مبل دورتا دور فرش سورمه ای رنگ هفتصدشانه چیده شده بود. یک تلویزیون با اندازه ی متوسط پشت پنجره قرار داشت. پنجره های سرتاسری که با درهای کشویی به بالکن بزرگ راه داشت. پرده های تور سفید رنگ روی شیشه ها را پوشانده بود.
سمت راست خانه آشپزخانه با ام دی اف های کرم رنگ قرار داشت و مستقیم سه بهترین همسر سایت همسریابی جدید قرار داشت. که سایت همسریابی جدید ایران وسایلش را پارسال در اتاق وسط چیده بود. با مادر بزرگش تماس گرفته بود و اطلاع داده بود که چند روزی به خانه نمی رود.
پالتواش را در اورد و روی مبل انداخت.
صندوقچه را برداشت و به سمت بهترین همسر سایت همسریابی جدید وسط رفت.
لحظه شماری می کرد که بفهمد در آن نامه ها و دفتر چی نوشته است.
ساعتش را درآورد و روی اپن پرخاک گذاشت.
سایت همسریابی جدید توران را باز کرد
گوشی اش را هم دکمه ی خاموشش را فشرد و کنار ساعت گذاشت. در سایت همسریابی جدید توران را باز کرد. یک تخت دو نفره طرح چوب وسط بود که پتوی یاسی رنگی با بالشت های ستش روی آن قرار داشت. دوتا عسلی هم سمت راست و چپ که روی هر کدام دوتا آباژور روی آن بود. یک آینه ی بزرگ سمت راست سایت همسریابی جدید توران بود.