ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل احمد
احمد
42 ساله از شیراز
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
46 ساله از کرج
تصویر پروفایل مسیح
مسیح
51 ساله از تهران
تصویر پروفایل فریبا
فریبا
28 ساله از شیراز
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل ابراهیم
ابراهیم
36 ساله از ممسنی
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین

نرم افزار دوست یابی بین المللی رایگان

آره گفتم تو باغ منتظر باشن تا ون ب شایان: خب خوبه، ماام پاشیم دیگه بعد روشو کرد به منو گفت: طنین جان تو چرا نمیای؟بدنمیگذره بهت نه این چه حرفیه...

نرم افزار دوست یابی بین المللی رایگان - دوست یابی


تصویر نرم افزار دوست یابی بین المللی رایگان

که خودش از دور صدام زد: آراد: طنین سلام نرم افزار دوست یابی بین المللی: چطوری عزیزم؟ با سردی و بدون نگاه کردن بهش جواب دادم: مرسی آراد: پووف، هنوزم که ناراحتی ازم! آراد: وای چقد کینه ای تو دخترنباشم؟ جوابشو ندادم و با یه چشم غره از کنارش گذشتم که شایانو دیدم که با سرگردا و تیام و یه عده کسایی که نمیشناختمشون یه جا نشستن رفتم پیششون که همشون به جز چند تا از همونایی که نمیشناختم به احترامم بلند شدن، سلام کردم که اونام متقابلا جواب دادن. شایان: چطوری دخترم؟ برنامه دوستیابی در اطراف: آره به خوبی شماممنون شما خوبین؟ دیگه چیزی نگفتمو نگامو رو تیام چرخوندم...مثل همیشه ژست گرفته بود و یه پاشو رو پای دیگش انداخته بود و با اخم به جمع زل زده بود...انگار از دماغ فیل افتاده، چندش!

منم رفتم و رو یه صندلی خالی نشستم که متاسفانه نرم افزار دوست یابی بین المللی همونجا سر رسید و نشست کنارم. نرم افزار دوست یابی بین المللیلی: خب مهندس جان چه کار خوبی میکنین که با ما میاین طرف صحبتش ارسلان بود واسه همین اون جواب داد: ارسلان: لطف دارین شما

شما داشته باشیم برنامه دوستیابی در اطراف

سعادته یه سفر با شما داشته باشیم برنامه دوستیابی در اطراف: اختیار داری تیام: داره دیر میشه ها...دخترا آمادن؟ برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان سری تکون داد و یه نگاه به آراد کرد و گفت: راس میگه تیام بابا، دخترا کجان؟آوردیشون این طرف؟ یاد ببرتشون فرودگاه.! َ آراد:

آره گفتم تو باغ منتظر باشن تا ون ب شایان: خب خوبه، ماام پاشیم دیگه بعد روشو کرد به منو گفت: طنین جان تو چرا نمیای؟بدنمیگذره بهت نه این چه حرفیه...راستش به قصد دیدن دوستم اومدم اینجا، حالا درست نیس بذارمش خودم برم سفر! شایان: خب دوستتم بیار مشکلی نیس که... نه خب اون یه خورده مریض احواله... نرم افزار دوست یابی بین المللیلی: ای بابا باشه خوش حال شدم از آشناییت از جام پاشدمو باهاش دست دادمو گفتم:

برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان بقیه هم بلند شدن

همچنین به تبعیت از برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان بقیه هم بلند شدن و برنامه دوستیابی در اطراف و آرمین چمدونای قلابی و برداشتن... نرم افزار دوست یابی بین المللی اومد سمت منو گفت: حالا میومدیم خوب میشدا...ولی نگران نباش من زیاد اونجا نمیمونم، زودتر برمیگردم!

پوزخندی زدم و گفتم: نه راحت باش تا هر وقت لازم بود بمون! آراد: دلم برات تنگ میشه! اومدم یه چی بارش کنم که تیام با اخم غلیظ رو بهش گفت: اگه لاس زدنت تموم شد زودتر بیا که از پروازت جا نمونی! بعدم یه پوزخند زدو از کنارش رد شد...آراد یه فوشی زیر لب بهش داد و گفت: باشه پس فعلا میبینمت! دستشو آورد جلو که با نرم افزار دوست یابی بین المللیلی بهش دست دادم و سریع دستمو کشیدم نرم افزار دوست یابی بین المللی متوجه این کارم شد ولی به روی خودش نیاورد، لبخندی زد و اومد بره که یهو صدای تیراندازی اومد و بعد یکی بلند به فرانسوی داد زد: ایست!!

پس فرانسه بالاخره عملیاتو شروع کرد... به نرم افزار دوست یابی بین المللیلی نگاه کردم که صورتش سرخ شده بود و دست و پاشو گم کرده بود و تند تند میگفت: زود باشید...عجله کنید...چرا واستادید فراااار کنید....یالا همشون به تلاطم افتاده بودن و دست پاشونو گم کرده بودن که یهو در با صدای بدی باز شد و برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان ریختن تو...همونجا برگشتم و به ارسلان نگاه کردم که سرشو تکون داد و این نشون از این بود که ماام باید وارد عمل شیم... اومدم برم پیش ارسلان که صدای شکستن یه چیزی اومد، سرمو چرخوندم سمت صدا که دیدم یکی از افراد برنامه دوستیابی در اطراف داره فرار میکنه...سریع تفنگمو کشیدم بیرونو گفتم: ایست! بعدم دویدم دنبالش...حالا اون با سرعت میدوید و منم پشت سرش! سنش زیاد بود و مشخص بود

مطالب مشابه