ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل احسان
احسان
27 ساله از خوی
تصویر پروفایل سولماز
سولماز
45 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل سعید
سعید
32 ساله از پاکدشت
تصویر پروفایل محمد
محمد
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل بهراد
بهراد
38 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل لیلا
لیلا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل بارانا
بارانا
40 ساله از کرمان
تصویر پروفایل مهراد
مهراد
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل نجلا
نجلا
36 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل امیر
امیر
36 ساله از تهران

ورود به سایت صیغه روزانه زاهدان

لیدی خشن هستن ایشون کانال همسریابی زاهدان صیغه روزانه زاهدانه گرمه، میشه بری اونورتر؟ گردنم رو کشیدم و توی صورتش نگاه کردم.

ورود به سایت صیغه روزانه زاهدان - صیغه روزانه


صیغه روزانه زاهدان

 

رفتم بیرون تا رخت خوابش رو بیارم توی اتاق. شاید صیغه روزانه زاهدانه راحت میشد. یک لیوان آب هم خوردم و برگشتم سر جام. اون هم روی رخت خوابش نشسته بود و نگاهم میکرد. با حالت بامزهای بهش گفتم: تا دراز نکشی خوابت نمیبره! توی صیغه روزانه زاهدان به من نگاه میکرد. ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان سرش رو تکون داد: امشب کال فکر نکنم خوابم ببره.

به من توجه نکن. بگیر بخواب. پوزخندی زدم و گفتم: از قیافه ت معلوم بود خیلی درگیری. بحث کارته درسته؟ سرش رو به نشونه مثبت تکون داد و گفت: اوهوم. ولی اگه نخوابی آرامش پیدا نمیکنی. روی تخت راحت تر نیستی؟ کانال تلگرام صیغه زاهدان خب اونجوری تو ناراحت میشی. خندیدم و گفتم: قلی جان منظورم اینه که جامون رو عوض کنیم. در اون صورت برای من فرقی نداره. ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان گفتم: به هرحال نمیشه اینجوری که. یکم با گردن کج شده بهم زل زد و دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه ولی نگفت.

صیغه روزانه زاهدانه حس میکردم

تقریبا میدونستم دردش چیه. صیغه روزانه زاهدانه حس میکردم از من میترسه. من پررو و بی پروا بودم و امکان داشت که کلی سرش جیغ جیغ کنم. این چیزی بود که اون فکر میکرد. درسته در حالت عادی از کانال همسریابی زاهدان خیلی آرومترم ولی از آن نترس که های و هوی دارد! در هر صورت، چارهای نبود. دوستش داشتم. آر وم رفتم کنارش و خودم رو بهش نزدیک کردم. همچنان مظلومانه نگاهم میکرد. آدم نمیفهمید این بچه آخرش مظلومه یا صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم و صیغه روزانه زاهدان! با ترس و لرز پیشونیم رو بوسید. چشمهام رو بستم و فکری به سرم زد.

خواستم اذیتش کنم. برای همین محکم بغلش کردم و به شوخی گفتم: مثل کانال همسریابی زاهدان میمونی! چی چی؟ خندیدم و سرم رو روی شونه ش گذاشتم. موهام روی گردنم ریخته بود و اذیتم میکرد. اهمیت ندادم. وقتی دیدم هنوز حرکتی نمیکنه، من هم حرکتی نکردم. کمکم واقعا داشت خوابم میبرد. انگار کانال تلگرام صیغه زاهدان اذیت نمیشد. جاتون بد نیست احیانا؟ با پررویی گفتم: نه خوبه. فقط بدیش اینه که عمودیه. پوفی کشید و همونطور که مثل بچه گوریل بهش چسبیده بودم دراز کشید.

انگار دوباره رفته بود توی فکر. دلم میخواست کله ش رو بکوبونم تو دیوار بشکنه و بفهمم تو مخش چی میگذره که اینقدر تو باغ نیست. لیدی خشن هستن ایشون کانال همسریابی زاهدان صیغه روزانه زاهدانه گرمه، میشه بری اونورتر؟ گردنم رو کشیدم و توی صورتش نگاه کردم. پرسیدم: نگفتی آخرش چی شده که اینقدر ذهنت درگیره؟ پوفی کشید: صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم مهم نیست. اخمی کردم: بگو. این بار داد زد: ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان ده ولم میکنی یا نه؟ یکی از دوستام توی عملیات دیروز کشته شد. فهمیدی؟

نفسم حبس شد. چیزی نگفتم. قطرههای اشکم روی صورتش میریخت. آروم میخواستم از اتاق برم بیرون که بازوم رو گرفت و گفت: ببخشید، دست خودم نبود. از سر شب کانال تلگرام صیغه زاهدان تو فکرشم. همه خاطراتمون، ماموریتهامون، بهترین رفیقم بود میدونی؟ سختم بود به صیغه روزانه زاهدان سختم بود. با این که مافوقش بودم ولی با هم مثل داداش بودیم. ببخشید صیغه روزانه زاهدانه نباید سرت داد میزدم.

صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم نداره

کانال همسریابی زاهدان مهم نیست، صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم نداره. نمیدونستم. من رو توی بغلش کشید و نادمانه نوازشم کرد. خوشم نمی اومد اینقدر به خاطر یه داد ساده خودش رو اذیت کنه. ولی طاقت گریهم رو نداشت. این رو قبال هم فهمیده بودم. این بچه واقعا هم احساساتی بود و هم جدی. آخر سر بهش گفتم: اینکه برای مرگ دوستت ناراحتی طبیعیه. ولی باید زودتر بهم میگفتی. باهام درد و دل میکردی. خوب نیست همه چیز رو بریزی توی خودت. دوست نداشتم نظرت دربارهم عوض شه. فکر کنی که کار من جوریه که حتما باید کشته بشم. چرا باید همچین فکری کنم؟ تا صیغه روزانه زاهدان نخواد تو نمیمیری. نفس عمیقی کشید و آروم پرسید: اگه بمیرم... چه کار میکنی؟

مطالب مشابه