ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل جواد
جواد
49 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل پانیذ
پانیذ
43 ساله از شاهرود
تصویر پروفایل رضا
رضا
38 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل نگین
نگین
36 ساله از فریدن
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
102 ساله از مشهد
تصویر پروفایل پریماه
پریماه
34 ساله از شیراز
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
32 ساله از فلاورجان
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل سجاد
سجاد
28 ساله از مشهد
تصویر پروفایل نرجس
نرجس
32 ساله از سیاهکل
تصویر پروفایل پریناز
پریناز
42 ساله از تهران

ورود به صیغه یابی شیدایی با لینک مستقیم

صيغه يابي شيدايي عصبی فر یاد کشید: مهرنوش، گفتم از ِکی؟ سایت همسریابی شیدایی جلوی صيغه يابي شيدايي قرار گرفت و گفت: بسه صیغه یابی شیدایی، به چه حقی داد

ورود به صیغه یابی شیدایی با لینک مستقیم - صیغه یابی


آدرس صیغه یابی شیدایی

 دکتر درحالیکه روی برگه مینوشت پرسید: بیماری دیگهای نداره؟ علی فرصت نه گفتن پیدا نکرد و سایت همسریابی شیدایی گفت: چرا دکتر. شبنم دکتر سرش رو از برگه بلندکرد و به مهرنوش نگاه کرد که آخر همه ایستاده بود. نه تنها دکتر، بلکه همه ی ما به سمت صیغه شیدایی برگشتیم. دکتر: چه بیماری؟ مهرنوش: پارکینسون. دکتر درحالیکه با عجله به اتاق برمیگشت، فریاد کشید: چرا زودتر نگفتید؟! در اتاق ایستاد و گفت: کجا درمان شده؟ مهرنوش: ایتالیا.

دکتر وارد اتاق شد و من رفتم طرفش: چ ی، چ یگفتی؟ صیغه شیدایی سرش رو پایین انداخت و روی صندلی نشست. بیماری داره؟ مهرنوش سکوت کرد که داد زدم: مهرنوش با تو هستم! مهرنوش سرش رو بلند کرد و چشمهای اشکیش و به من دوخت. مهرنوش: آره. شبنم کی؟ اصلا... اصلا چرا به من چیزی نگفتین؟ مهرنوش: فقط من میدونم و پدر و مادرش. صیغه یابی شیدایی: از ِکی؟ سرش رو پایین انداخت و دوباره سکوت کرد.

صيغه يابي شيدايي عصبی فریاد کشید

صيغه يابي شيدايي عصبی فریاد کشید: مهرنوش، گفتم از ِکی؟ سایت همسریابی شیدایی جلوی صيغه يابي شيدايي قرار گرفت و گفت: بسه صیغه یابی شیدایی، به چه حقی داد میزنی؟

میخواست سایت همسریابی شیدایی رو کنار بزنه 

صيغه يابي شيدايي میخواست سایت همسریابی شیدایی رو کنار بزنه که مهرنوش عصبی بلند شد و کوبید به شکم صیغه یابی شیدایی و مثل خودش فریاد کشید: میخوای بدونی؟ واقعًا میخوای بدونی از ِکی؟! از همون وقتی که توی نامرد بهش گفتی بین بورسیه و تو یکی رو انتخاب کنه از همون وقت. به خاطر همون میخواست بره ایتالیا. اینجا هزینه ها بالا بودن و درمان قطعی نبود. مر یضیش پیشرفت میکرد و از حسام کمک خواست برای بورسیه. حسام از طر یق شرکتش که برای دانشجوها کارهای بورس رو ردیف میکرد، کمکش کرد که سریع تر بره.

نمیخواست به تو بگه چون تازه امیر آشغال رفته بود و تو توی شرکت دستتنها بودی. نمیخواست به تو بگه چون که تازه الهه و سیاوش برگشته بودن و تو حالت بد بود. نمیخواست بگه چون از ترحم بیزار شبنم بود. روزی هم که اومد بگه، توی نامرد با الهه بودی. اینها رو فقط من میدونم صیغه یابی شیدایی ابراهیمی. تو یه نامرد بودی، یه نامرد!

مطالب مشابه