ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از اراک
تصویر پروفایل سجاد
سجاد
25 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل سامان
سامان
42 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل فرید
فرید
35 ساله از سنندج
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل میترا
میترا
47 ساله از شهریار
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان

ورود به همسر یابی اینترنتی

همسریابی انلاین زنگ زدم که اگه ممکن هست برگرده و کنارم باشه. در خونه رو باز گذاشتم و روی کاناپه دراز کشیدم. همسریابی اینترنتی ایران وارد خونه شد

ورود به همسر یابی اینترنتی - همسر یابی اینترنتی


تصویر ورود به همسر یابی اینترنتی

نوک بینی سرخ شدهاش داشت همسر یابی اینترنتی میداد تا ببوسمش! بینیاش رو بالا کشید و نگاهم کرد و با همسریابی انلاین که میلرزید گفت: تو یه خودخواه به تمام معنایی، کسی که فقط به فکر خودشه! مثل بچهها با حالت قهر خواست از کنارم بگذره که دستش رو گرفتم ومانعش شدم. ولم کن اژین. صداش زدم؛ ولی نگاهم نکرد که آروم گفتم: وقتی دوستم داری، چرا میخوای یه کاری کنی که من رو دیوونه کنی و خودت رو عذاب بدی؟! سمتم چرخید و با تلخی گفت: کی گفته من دوست دارم؟! لبخندی زدم و همسر یابی اینترنتی رو دور کمرش محکمتر کردم.

همسریابی اینترنتی ایران طولانی نگاهم کرد

گفتن لازم نیست؛ معلومه! همسریابی اینترنتی ایران طولانی نگاهم کرد و همسر یابی اینترنتی اقا 300 خانم 250 عمیقی کشید. قلبم به خاطر آهی که کشید، تیر کشید ولی حرفی نمیتونستم بزنم. بد کرده بودم؛ خودم هم میدونستم! همسریابی اینترنتی ایران دستام رو از دور کمرم باز کرد و گفت: من برم بخوابم... انگار واقعا راست گفتن همسر یابی اینترنتی اقا 300 خانم 250 بد هیچیش نمیشه! لبم رو گاز گرفتم و طولانی نگاهش کردم. یعنی انقدر بدم؟ همسر یابی اینترنتی بدون اینکه چیزی بگه سمت اتاق رفت و در رو محکم بست.

همسریابی انلاین زنگ زدم که اگه ممکن هست برگرده

به همسریابی انلاین زنگ زدم که اگه ممکن هست برگرده و کنارم باشه. در خونه رو باز گذاشتم و روی کاناپه دراز کشیدم. همسریابی اینترنتی ایران وارد خونه شد و با دیدن من، سمتم اومد و آروم ل**ب زد: آهو کجاست؟

به در اتاق اشاره کردم که همسر یابی اینترنتی اقا 300 خانم 250 بازدمش رو بیرون فرستاد. داداش نمیدونستم آهو اونجوری.... میون حرفش پریدم و با لبخند گفتم: بیخیال! همسر یابی اینترنتی با تعجب به لبخندم نگاه کرد و گفت: خیر باشه؛ حالت کوکه! به در اتاق نگاه کردم و با لبخند گفتم: همسریابی انلاین فهمیدم که آهو از من متنفر نیست؛ باز هم دوستم داره! همسریابی اینترنتی ایران ابروهاش رو بالا انداخت و با خنده گفت: خنگه دیگه!

با چشم غره نگاهش کردم که گفت: چیه؟ دیوونهست که تو رو دوست داره دیگه! کوسن مبل رو سمتش پرتاب کردم که از جاش بلند شد و رو به من گفت: خانومت انگار نمیخواد برات سوپ درست کنه؛ پس باید خودم دست به کار بشم! همسریابی انلاین سمت آشپزخونه رفت و من همانطور که چشمم روی در اتاق بود، لبخند میزدم. همسر یابی اینترنتی اقا 300 خانم 250 توی اتاق روی تخت نشسته بودم و دوست داشتم تمام موهام رو از ریشه بکنم. چرا من اژین رو توی بغلم گرفتم؟!

مطالب مشابه