این درسی بود که من چند وقت پیش از طریق سامانه استعلام ازدواج موقت که رئیسم بهم داد یاد گرفتم. ماجرا از این قرار بود که رئیسم بعلت مشکلی نمی توانست در جلسه ای مهم شرکت کنه و منو سامانه استعلام ازدواج موقت کرد به جای او در جلسه شرکت کنم و خودم هم اصلا تمایلی به چنین جلسه رسمی و خشکی نداشتم. البته از چند روز قبل بهم گفته بود که تو این جلسه شرکت کنم و من هم زیاد علاقه ای به شرکت کردن تو این گونه جلسات اونم ساعت 6: 30 بعد از ظهر تو یه جای شلوغ استعلام ازدواج موقت از ثبت احوال مثل استعلام ازدواج موقت با کد ملی را نداشتم. من که بعد از کار شرکت ترجیح میدهم اگه امکان داشته باشه دیگه به کار فکر نکنم و به فعالیت های دلخواهم بپردازم!
خلاصه چند روزی با خودم کلنجار رفتم که به این جلسه بروم یا نه، بالاخره به این نتیجه رسیدم که حالا که چاره ای ندارم و بهانه ای نمی تونم بتراشم و باید به این جلسه بروم حداقل با عشق و علاقه هر چند مصنوعی هم شده به این جلسه بروم. چون انجام دادن یک کاری از روی عشق یعنی تا حدود زیادی کاستن رنج اجبار اون کار است. خلاصه از شرکت زدم بیرون و یه ده دقیقه ای پیاده روی کردم تا رسیدم به ماشینم و سوار شدم و با خودم گفتم الان که تو میدان آرژانتینم اگه از آفریقا برم تو استعلام ازدواج موقت با کد ملی خیلی استعلام ازدواج موقت تا چهارراه جهان کودک هست. تازه اونجایی که تو جردن واسه جلسه می خوام برم هم دقیقا بلد نیستم و حدس می زدم که انتهای جردن باشه و باید یه یک ربع زودتر برسم تا بتونم یه جای پارک پیدا کنم!
استعلام ازدواج موقت از ثبت احوال برم
با این معادلات با خودم گفتم بهتره که به جای مسیر بلوار آفریقا از استعلام ازدواج موقت از ثبت احوال برم و هر چی باشه استعلام ازدواج موقت با کد ملی چون چراغ نداره. حداقل تا نحوه استعلام ازدواج موقت، استعلام ازدواج موقت از ثبت احوال کمتره. ولی یک ریسک بزرگ وجود داشت و آن هم این بود که 50 احتمال مطمئن نبودم می شه سر چهارراه جهان کودک به داخل آفریقا پیچید یا نه! 50 می دادم که بشه یا نشه. ولی از انتخابم خوشحال بودم چون با این استعلام ازدواج موقت سنگین اگه آنجا ورود ممنوع نبود و می تونستم برم تو آفریقا که زود می رسیدم و جای پارک هم پیدا می کردم. و اگر هم ورود ممنوع، دیگه به جلسه نمی رسیدم و می رفتم خونه و یه جورائی یه بهونه واسه خودم بود و نه رئیسم که چرا نرفتم به جلسه! خلاصه تو استعلام ازدواج موقت گاندی داشتم با خودم کلنجار می رفتم که کارم درست بوده یا نه و صبرم را از دست داده بودم. یک دفعه دیدم که یکی داره صدا می زنه.
تا نحوه استعلام ازدواج موقت بری
سرم را به طرف ماشین بغل دستیم چرخوندم و دیدم دو تا آقا داخل یک ماشین هستند و ظاهرا خوب خیابون ها رو بلد نبودند و از کلافگیشون می شد فهمید که اهل تهران نیستند. پرسیدند که آقا از کدوم طرف باید بریم سمت سید خندان. منم یه فکری کردم و گفتم که اگه از بزرگراه رسالت می رفتی بهتر بود حالا باید تا نحوه استعلام ازدواج موقت بری و از اونجا تا انتها بری و بعد سمت سید خندان و راهت خیلی دور می شه و یا تا اولین دور برگردون صبر کنی و این راه رو برگردی. با شوخی بهش گفتم فقط سعی کن با این استعلام ازدواج موقت صبور باشی و یک لبخند زدم و اونا هم با لبخندی جوابم رو دادند. به خودم گفتم چه جالب چه درس خوبی از حرف خوم گرفتم، صبور باش تا ببینی چی می شه بعدش!