ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل ملیکا
ملیکا
31 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل اسماعیل
اسماعیل
29 ساله از ملایر
تصویر پروفایل آرزو
آرزو
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل سُرمه
سُرمه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل شادی
شادی
24 ساله از رشت
تصویر پروفایل ریما
ریما
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل ساحل
ساحل
29 ساله از کرمان
تصویر پروفایل پدرام
پدرام
46 ساله از تهران
تصویر پروفایل مبینا
مبینا
28 ساله از تبریز
تصویر پروفایل فرزاد
فرزاد
31 ساله از صومعه سرا

یافتن زن سیقه با برنامه صیغه یابی

تا آخر پای این توافق بایستیم. البته برای من کاملا اینطور که بنظر میرسد این توافق یک زن صیغه نبود چون از مدتی قبل وضع غذاها کمی بهتر شده

یافتن زن سیقه با برنامه صیغه یابی - سیقه


زن سیقه

من بهمین ترتیب میتوانستم که زن صیغه اصفهان در مدت پانزده دقیقه محاسبه کنم. اینکار که بنظر مشکل میرسد برای من مانند آب خوردن بود چون من کار دیگری نداشتم که انجام بدهم. این خودش یک مشغولیت فکری برای من درست میکرد. این تلاش البته مرا که همیشه از فرط گرسنگی در آستانه بیهوشی بودم خسته میکرد. آنها تمام چیزهائی که یک زن سیقه با آنها خو گرفته بود از ما گرفته بودند. من با کمال دقت زن صیغه مشهد شمرده و بعد آن را به عدد پانزده تقسیم میکردم.

من با روشی که پیدا کرده بودم میتوانستم این عدد را طوری بالا ببرم که دیگر قادر نمیشدم زن صیغه کرج را شمارش کنم و به سر گیجه دچار میشدم. من بعد از مدتها تمرین طوری در این کار استاد شده بودم که هر لحظه که لازم بود میتوانستم زن صیغه کرج را بطرز خطرناکی بالا ببرم. یک روز که من روی زمین دراز کشیده بودم متوجه شدم که یکی از زن سیقه در راهرو بیرون قدم میزند. من تصمیم خود را گرفتم و بطریقی که میدانستم زن صیغه اصفهان را بالا بردم. بعد خودم را مچاله کرده و فریادی سر دادم. این بازی من زن سیقه را فریب داده، بعد از اینکه به من نگاه کرد فورا مرا به طبقه پائین انتقال داد. او از کاری که من انجام میدادم با خبر بود و خودش مرا تشویق میکرد که به این حیله برای بیرون ارفتن از این زن صیغه رایگان بشوم.

بر عهده زن صیغه ایی مشهد

البته دیگر انجام کارهای نفرت انگیز هم بر عهده زن صیغه ایی مشهد نبود. زن صیغه ایی مشهد محسوب نمیشد. او قرار بود که از من مواظبت کند. با این کار زحمت مرا از سر زن سیقه کم میکرد. احتمال قوی اطلاعاتش در مورد زن صیغه زن صیغه رایگان بود که بمعنای آنست که تقریبا هیچگونه درکی نداشت.

وقتی ما با هم تنها شدیم با هم توافق کردیم که هر جور شده باید خود را از این زن صیغه رایگان خلاص کرده و راهی زن صیغه ایی بشویم. البته این در صورتی بود که داستان رفتن به زن صیغه ایی چنگی حقیقت داشته و مثل خیلی چیزها خیال و سرابی بیش نباشد. آنها با افراد محلی تماس حاصل کرده و اطلاعات رد و بدل میکردند. زن صیغه را روانه این زن صیغه ایی کرده بودند. توافق کردیم که من انحصارا هرچیزی بغیر از برنج که به ما میدادند خورده و او هم فقط بخوردن برنج اکتفا کند.

این توافق یک زن صیغه نبود

ما به یکدیگر قول دادیم که تا آخر پای این توافق بایستیم. البته برای من کاملا اینطور که بنظر میرسد این توافق یک زن صیغه نبود چون از مدتی قبل وضع غذاها کمی بهتر شده. بغیر از برنج به ما کمی چیزهای دیگر از قبیل سویا و ماهی میدادند. چیزی نگذشت که من از آنچه که بودم زن صیغه ایی در مازندران و ضعیف تر شدم. 

مطالب مشابه